غزل شماره ۵۹۸

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تا به عشق تو قدم برداشتيم
عقل را سر چون قلم برداشتيم
چون دم ما سخت گيرا شد به عشق
پرده هستى به دم برداشتيم
در جهان جان حقيقت بين شديم
وز جهان تن قدم برداشتيم
چون درآمد عشق و جان را مست کرد
ما به مستى جام جم برداشتيم
بر جمال ساقى جان زان شراب
شادى افزوديم و غم برداشتيم
پس دل خود همچو مستان خراب
از وجود و از عدم برداشتيم
در خرابى همچو عطار از کمال
گنج راحت بى الم برداشتيم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید