غزل شماره ۵۹۳

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ما درد فروش هر خراباتيم
نه عشوه فروش هر کراماتيم
انگشت زنان کوى معشوقيم
وانگشت نماى اهل طاماتيم
حيلت گر و مهره دزد و اوباشيم
دردى کش و کم زن خراباتيم
در شيوه کفر پير و استاديم
در شيوه دين خر خرافاتيم
گه مرد کليسياى و ناقوسيم
گه صومعه دار عزى و لاتيم
گه معتکفان کوى لاهوتيم
گه مستمعان التحياتيم
گه مست خراب دردى درديم
گه مست شراب عالم الذاتيم
با عادت و رسم نيست ما را کار
ما کى ز مقام رسم و عاداتيم
ما را ز عبادت و ز مسجد چه
چه مرد مساجد و عباداتيم
با اين همه مفسدى و زراقى
چه بابت قربت و مناجاتيم
برخاست ز ما حديث ما و من
زيرا که نه مرد اين مقاماتيم
در حالت بيخودى چو عطاريم
پروانه شمع نور مشکاتيم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید