غزل شماره ۵۹۱

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
در چه طلسم است که ما مانده ايم
با تو به هم وز تو جدا مانده ايم
نى که تويى جمله و ما هيچ نه
مانده تويى ما ز کجا مانده ايم
از همه معنى چو تويى هرچه هست
پس به چه معنى من و ما مانده ايم
رشته چو يکتاست در اصلى که هست
پس ز براى چه دوتا مانده ايم
چون تو سزاوار وجودى و بس
ما نه به حق نه به سزا مانده ايم
چون همه تو ما همه هيچ آمديم
اى همه تو هيچ چرا مانده ايم
چون همه نه با تو و نه بى توييم
نه به بقا نه به فنا مانده ايم
در خم چوگان سر زلف تو
گوى صفت بى سر و پا مانده ايم
پاک کن از ما دل ما زانکه ما
سوخته خوف و رجا مانده ايم
ما چو فريديم نه نيک و نه بد
کز دو جهان فرد تو را مانده ايم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید