غزل شماره ۵۳۵

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تير عشقت بر دل و جان مى خورم
زخم زير پرده پنهان مى خورم
چون غم تو کيمياى شادى است
چون شکر زهر غمت زان مى خورم
چون ز درد توست درمان دلم
دردى دردت فراوان مى خورم
چند گويم کز تو غم خوردم بسى
کين زمان صد بار چندان مى خورم
در ميان پيرهن مانند شمع
خون خود خندان و گريان مى خورم
تا نداند سر من تردامنى
خون دل سر در گريبان مى خورم
کى بود کاواز بردارم تمام
کز کف خضر آب حيوان مى خورم
درنگر اى جان که در جشن وفا
جام جم از دست جانان مى خورم
خوش خوشم جان مى دهد تا لاجرم
خوش خوشى زنهار بر جان مى خورم
هر غمى کان هست بر عطار سخت
بر اميد ذوق درمان مى خورم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید