غزل شماره ۵۰۶

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تا عشق تو سوخت همچو عودم
يک ذره نماند از وجودم
تا بگذشتى چو باد بر من
بر خاک فتاده در سجودم
يک لحظه ز تو نمى شکيبم
خود را صد ره بيازمودم
عشقت چو نشست در دلم ساخت
برخاست ز ره زيان و سودم
از جوهر عشق هر دو عالم
يک ذره ز خويش مى نمودم
چون نيک به خود نگاه کردم
من خود به ميانه در نبودم
چون من به خودى نبود گشتم
آيينه کاينات بودم
گه پرده آسمان گشادم
گه چهره آفتاب سودم
از بس که بسوختم درين تاب
عطار نيم وليک عودم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید