غزل شماره ۵۰۵

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تا عشق تو را به جان ربودم
بى درد تو يک نفس نبودم
از روز ازل هنوز مستم
وز شوق الست در سجودم
گفتى که جمال خود نمايم
اين خود ز کمال تو شنودم
در آتش هجر انتظارم
مى سازم و سوخت اين وجودم
بى لطف تو بوى خوش ندارم
گر جمله گلاب و مشک و عودم
از بوى جگر که مى گدازم
بر اوج فلک رسيد دودم
مفتاح هدايتم تو دادى
آنگه در اهليت گشودم
در عشق تو يافتم سعادت
صد باره درون خود زدودم
نامم ز تو زان شده است عطار
کز حسن تو عارفى نمودم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید