غزل شماره ۵۰۰

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تا جمال تو بديدم مست و مدهوش آمدم
عاشق لعل شکربارش گهر پوش آمدم
نامه عشقت بخواندم عاشق دردت شدم
حلقه زلفت بديدم حلقه در گوش آمدم
سرخ رو از چشم بودم پيش ازين از خون دل
زردرو از سبزه آن چشمه نوش آمدم
شغبه آن شکرستان شکربار ار شدم
فتنه آن سنبلستان بناگوش آمدم
خواب خرگوشم بسى دادى ندانستم وليک
هم به آخر در جوال خواب خرگوش آمدم
کى بگردانم ز تو از هر جفايى روى از آنک
تو جفا کيش آمدى و من وفا کوش آمدم
عشق تو کاندر ميان جان من شد معتکف
کى فراموشش کنم گر من فراموش آمدم
وصف مى کرد از تو عطار اندر آفاق جهان
نک سخن ناگفته حالى گنگ و مدهوش آمدم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید