غزل شماره ۴۹۴

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تا روى تو قبله نظر کردم
از کوى تو کعبه دگر کردم
تا روى به کعبه تو آوردم
صد گونه سجود معتبر کردم
سرگشته شدم که گرد آن کعبه
هر لحظه طواف بيشتر کردم
روزى نه به اختيار مى رفتم
در دفتر عشق تو نظر کردم
گويى که هزار سال مى خواندم
تا جمله به يک نفس زبر کردم
چون جان و جهان خود تو را ديدم
جان دادم و از جهان گذر کردم
زآن روز که پرده تو جان ديدم
سوراخ به جان خويش در کردم
بر روزن دل مقيم بنشستم
جان پيش تو بر ميان کمر کردم
چون اصل همه جمال تو ديدم
ترک بد و نيک و خير و شر کردم
آنگه که دلم چو آفتابى شد
در خود همه چون فلک سفر کردم
افسانه دولت تو مى گفتند
من سوخته سر ز خاک بر کردم
چون نعره زنان به ميکده رفتم
هم رقص کنان ز پاى سر کردم
چون بوى شراب عشق بشنودم
خود را ز دو کون بى خبر کردم
عطار شکسته را همى هر دم
از عشق رخت درست تر کردم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید