غزل شماره ۴۱۰

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى شيوه تو کرشمه و ناز
تا چند کنى کرشمه آغاز
بستى در ديده از جهانم
بر روى تو ديده کى کنم باز
اى جان تو در اشتياق مى سوز
وى ديده در انتظار مى ساز
تا روز وصال در شب هجر
بر آتش غم چو شمع بگداز
در باز به عشق هرچه دارى
در صف مقامران جانباز
پيمانه هر دو کون درکش
يعنى که دو کون را برانداز
اى باز چو صيد کون کردى
بازآى به دست شه چو شهباز
اى نوپر آشيان علوى
بر پر سوى آشيانه شو باز
گردون خرفى است بس زبون گير
گيتى زنکى است بس فسون ساز
بر مرکب روح گرد راکب
زين باديه تازيان برون تاز
چون غمزده قصه غم خويش
با غمزه مگو که هست غماز
در مجلس کم زنان قدح نوش
در خلوت عاشقان طرب ساز
مقراض اجل گرت برد سر
چون شمع سر آور از دم گاز
خون خوار زمين گرت خورد خون
مانند نبات شو سرافراز
چون جوهر فرد باش يعنى
از خلق زمانه باش ممتاز
تا کى چون مقلدان غافل
تا چند چو غافلان پر آز
تا جان ندهى تو همچو عطار
بيرون مده از درون دل راز



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید