غزل شماره ۳۹۸

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
نيست مرا به هيچ رو، بى تو قرار اى پسر
بى تو به سر نمى شود، زين همه کار اى پسر
صبح دميد و گل شکفت، از پى عيش دم به دم
چنگ بساز اى صنم، باده بيار اى پسر
تا که ازين خمار غم، خون جگر بود مرا
هين بشکن ز خون خم، رنج خمار اى پسر
چند غم جهان خورم، چون نيم اهل اين جهان
باده بيار تا کنم، زود گذار اى پسر
من چو به ترک نام و ننگ، از دل جان بگفته ام
چند به زهد خوانيم، دست بدار اى پسر
چون به شمار کس نيم، سر به هوا برآورم
تا نکنندم از جهان، هيچ شمار اى پسر
نيست مرا ز هيچکس، هيبت نيم جو ز من
هست مرا يکى شده، منبر و دار اى پسر
جان فريد از نفاق، ننگ به نام خلق شد
پس تو ز شرح حال خود، ننگ مدار اى پسر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید