غزل شماره ۳۵۹

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دلبرم رخ گشاده مى آيد
تاب در زلف داده مى آيد
در دل سنگ لعل مى بندد
کو چنين لب گشاده مى آيد
شهسوار سپهر از پى او
مى رود کو پياده مى آيد
زلف برهم فکنده مى گذرد
خلق برهم فتاده مى آيد
اى عجب چشم اوست مست و خراب
وز لبش بوى باده مى آيد
پيش سرسبزى خطش چو قلم
عقل کل بر چکاده مى آيد
ماه سر درفکنده مى گذرد
چرخ بر سر ستاده مى آيد
آفتابى که سرکش است چو تيغ
بر خطش سر نهاده مى آيد
در صفاتش ز بحر جان فريد
گهر پاک زاده مى آيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید