غزل شماره ۳۴۸

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
زلف را چون به قصد تاب دهد
کفر را سر به مهر آب دهد
باز چون درکشد نقاب از روى
همه کفار را جواب دهد
چون درآيد به جلوه ماه رخش
تاب در جان آفتاب دهد
تير چشمش که کم خطا کرده است
مالش عاشقان صواب دهد
همه خامان بى حقيقت را
سر زلفش هزار تاب دهد
تشنگان را که خار هجر نهاد
لب گلرنگ او شراب دهد
غم او زان چنين قوى افتاد
که دلم دايمش کباب دهد
گاه شعرم بدو شکر ريزد
گاه چشمم بدو گلاب دهد
گر دلم مى دهد غمش را جاى
گنج را جايگه خراب دهد
دل به جان باز مى نهد غم او
تا درين دردش انقلاب دهد
دل عطار چون ز دست بشد
چکند تن در اضطراب دهد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید