غزل شماره ۳۴۷

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
برق عشق از آتش و از خون جهد
چون به جان و دل رسد بيچون جهد
دل کسى دارد که در جانش ز عشق
هر زمانى برق ديگرگون جهد
کشتيم بر آب دريا هست و من
منتظر تا باد دريا چون جهد
گر نباشد باد سخت از پيش و پس
بو که اين کشتيم با هامون جهد
کشتيى هرگز ازين درياى ژرف
هيچ کس را جست تا اکنون جهد
کى بود آخر که بادى در رسد
در خم آن طره ميگون جهد
بوى زلف او به جان ما رسد
دل ز دست صد بلا بيرون جهد
خون عشقش هر شبى زان مى خورم
تا رگم در عشق روزافزون جهد
چون رگ عشق تو دارم خون بيار
تا درآشامم که از رگ خون جهد
گر کند عطار از زلفش رسن
از ميان چنبر گردون جهد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید