غزل شماره ۳۲۹

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هر که را ذره اى وجود بود
پيش هر ذره در سجود بود
نه همه بت ز سيم و زر باشد
که بت رهروان وجود بود
هر که يک ذره مى کند اثبات
نفس او گبر يا جهود بود
در حقيقت چو جمله يک بودست
پس همه بودها نبود بود
نقطه آتش است در باطن
دود ديدن ازو چه سود بود
هر که آن نقطه ديد هر دو جهانش
محو گشته ز چشم زود بود
زانکه دو کون پيش ديده دل
چون سرابى همه نمود بود
هر که يک ذره غير مى بيند
همچو کورى ميان دود بود
همچو عطار در فنا مى سوز
تا دمى گر زنى چو عود بود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید