غزل شماره ۳۱۰

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گر فلک ديده بر آن چهره زيبا فکند
ماه را موى کشان کرده به صحرا فکند
هر شبى زان بگشايد فلک اين چندين چشم
بو که يک چشم بر آن طلعت زيبا فکند
همچو پروانه به نظاره او شمع سپهر
پر زنان خويش برين گلشن خضرا فکند
خاک او زان شده ام تا چو ميى نوش کند
جرعه اى بوى لبش يافته بر ما فکند
چون دل سوخته اندر سر زلفش بستم
هر دم از دست بيندازد و در پا فکند
زلف در پاى چرا مى فکند زانکه کمند
شرط آن است که از زير به بالا فکند
غمش از صومعه عطار جگر سوخته را
هر نفس نعره زنان بر سر غوغا فکند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید