غزل شماره ۲۸۸

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
عاشقان از خويشتن بيگانه اند
وز شراب بيخودى ديوانه اند
شاه بازان مطار قدسيند
ايمن از تيمار دام و دانه اند
فارغند از خانقاه و صومعه
روز و شب در گوشه ميخانه اند
گرچه مستند از شراب بيخودى
بى مى و بى ساقى و پيمانه اند
در ازل بودند با روحانيان
تا ابد با قدسيان هم خانه اند
راه جسم و جان به يک تک مى برند
در طريقت اين چنين مردانه اند
گنج هاى مخفى اند اين طايفه
لاجرم در گلخن و ويرانه اند
هر دو عالم پيش شان افسانه اى است
در دو عالم زين قبل افسانه اند
هر دوعالم يک صدف دان وين گروه
در ميان آن صدف دردانه اند
آشنايان خودند از بيخودى
وز خودى خويشتن بيگانه اند
فارغ از کون و فساد عالمند
زين جهت ديوانه و فرزانه اند
در جهان جان چو عطارند فرد
بى نياز از خانه و کاشانه اند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید