غزل شماره ۱۸۱

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دل درد تو يادگار دارد
جان عشق تو غمگسار دارد
تا عشق تو در ميان جان است
جان از دو جهان کنار دارد
تا خورد دلم شراب عشقت
سرگشتگى خمار دارد
مسکين دل من چو نزد تو نيست
در کوى تو خود چکار دارد
راز تو نهان چگونه دارم
کاشکم همه آشکار دارد
چندين غم بى نهايت از تو
عطار ز روزگار دارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید