غزل شماره ۱۷۶

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
قد تو به آزادى بر سرو چمن خندد
خط تو به سرسبزى بر مشک ختن خندد
تا ياد لبت نبود گلهاى بهارى را
حقا که اگر هرگز يک گل ز چمن خندد
از عکس تو چون دريا از موج برآرد دم
ياقوت و گهر بارد بر در عدن خندد
گر کشته شود عاشق از دشنه خونريزت
در روى تو همچون گل از زير کفن خندد
چه حيله نهم برهم چون لعل شکربارت
چندان که کنم حيله بر حيله من خندد
تو هم نفس صبحى زيرا که خدا داند
تا حقه پر درت هرگز به دهن خندد
من هم نفس شمعم زيرا که لب و چشمم
بر فرقت جان گريد بر گريه تن خندد
عطار چو در چيند از حقه پر درت
در جنب چنان درى بر در سخن خندد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید