غزل شماره ۱۷۰

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تا زلف تو همچو مار مى پيچد
جان بى دل و بى قرار مى پيچد
دل بود بسى در انتظار تو
در هر پيچى هزار مى پيچد
زان مى پيچم که تاج را چندين
زلف تو کمندوار مى پيچد
بس جان که ز پيچ حلقه زلفت
در حلقه بى شمار مى پيچد
بس دل که ز زلف تابدار تو
چو زلف تو تابدار مى پيچد
بس تن که ز بار عشق يک مويت
بى روى تو زير دار مى پيچد
تو مى گذرى ز ناز بس فارغ
و او بر سر دار زار مى پيچد
هر دل که شکار زلف تو گردد
جان مى دهد و چو مار مى پيچد
ترکانه و چست هندوى زلفت
بس نادره در شکار مى پيچد
هر دل که ز دام زلف تو بجهد
زان چهره چون نگار مى پيچد
چون مى پيچد فريد بپذيرش
زيرا که به اضطرار مى پيچد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید