غزل شماره ۱۶۹

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اسرار تو در زبان نمى گنجد
واوصاف تو در بيان نمى گنجد
اسرار صفات جوهر عشقت
مى دانم و در زبان نمى گنجد
خاموشى به که وصف عشق تو
اندر خبر و نشان نمى گنجد
آنجا که تويى و جان دل مسکين
مويى شد و در ميان نمى گنجد
از عالم عشق تو سر مويى
در شش جهت مکان نمى گنجد
يک شمه ز روح بارگاه تو
اندر سه صف زمان نمى گنجد
يک دانه ز دام عالم عشقت
در حوصله جاى جان نمى گنجد
چون آه برآورم ز عشق تو
کان آه درين دهان نمى گنجد
رفتم ز جهان برون در اندوهت
کاندوه تو در جهان نمى گنجد
آن دم که ز تو بر آسمان بردم
در قبه آسمان نمى گنجد
عطار چو در يقين خود گم شد
در پيشگه عيان نمى گنجد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید