صبح دم زد ساقيا هين الصبوح
خفتگان را در قدح کن قوت روح
در قدح ريز آب خضر از جام جم
باز نتوان گشت ازين در بى فتوح
توبه بشکن تا درست آيى ز کار
چند گويى توبه اى دارم نصوح
مطربا قولى بگو از راهوى
راه راه راهوى است اندر صبوح
دل ز مستى قول کس مى نشنود
زانکه بشنوده است قول بوالفتوح
چون سرانجام تو طوفان بلاست
عمر تو چه يک نفس چه عمر نوح
گر ز عطار اين سخن مى نشنوى
بشنو از مرغ سحر صور صلوح