غزل شماره ۱۰۷

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هر که درين درد گرفتار نيست
يک نفسش در دو جهان کار نيست
هر که دلش ديده بينا نيافت
ديده او محرم ديدار نيست
هر که ازين واقعه بويى نبرد
جز به صفت صورت ديوار نيست
خوار شود در ره او همچو خاک
هرکه در اين باديه خونخوار نيست
اى دل اگر دم زنى از سر عشق
جاى تو جز آتش و جز دار نيست
پرده اين راز که در قمر جان است
جز قدح دردى خمار نيست
آنکه سزاوار در گلخن است
در حرم شاه سزاوار نيست
گلخنى مفلس ناشسته روى
مرد سراپرده اسرار نيست
کعبه جانان اگرت آرزوست
در گذر از خود ره بسيار نيست
گرچه حجاب تو برون از حد است
هيچ حجابيت چو پندار نيست
پرده پندار بسوز و بدانک
در دو جهانت به ازين کار نيست
چند کنى از سر هستى خروش
نيست شو اندر طلب يار، نيست
از طمع خام درين واقعه
سوخته تر از دل عطار نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید