غزل شماره ۸۶

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
همه عالم خروش و جوش از آن است
که معشوقى چنين پيدا، نهان است
ز هر يک ذره خورشيدى مهياست
ز هر يک قطره اى بحرى روان است
اگر يک ذره را دل برشکافى
ببينى تا که اندر وى چه جان است
از آن اجسام پيوسته است درهم
که هر ذره به ديگر مهربان است
نه توحيد است اينجا و نه تشبيه
نه کفر است و نه دين نه هر دوان است
اگر جمله بدانى هيچ دانى
که اين جمله نشان از بى نشان است
دلى را کش از آنجا نيست قوتى
ميان اهل دل دستار خوان است
دل عطار تا شد غرق اين راه
همه پنهانيش عين عيان است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید