غزل شماره ۷۹

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
درج لعلت دلگشاى مردم است
عکس ماهت رهنماى انجم است
مردم چشم تو با من کژ چو باخت
راستى نه مردمى نه مردم است
روى تو در زلف همچون عقربت
تا بديدم چون قمر در کژدم است
برنيارد خورد کس از روى تو
زانکه زلفت همچو عقرب کژدم است
روى چون ماهت بهشتى ديگر است
ليک زلف تو درخت گندم است
ايدل آنکس را که مى جويى به جان
از تو دور و با تو هم در طارم است
پر ز خورشيد است آفاق جهان
ليک او بر آسمان چارم است
جمله جان ها مثال قطره هاست
عالم عشقش مثال قلزم است
قطره را در بحر ريزى بحر از آن
نه نشان نعل و نه نقش سم است
هيچ کس اندر دو عالم جان نديد
زانکه جاويدان درو جان ها گم است
گم شود در ذره اى اندوه عشق
گر ز مشرق تا به مغرب جم جم است
همچو مستان غلغلى دربسته اى
مست گشتى مى هنوز اندر خم است
گم شو از خود دست از مستى بدار
زانکه ره باريکتر زابريشم است
اين ره آنجا مر کسى را مى دهند
کز تواضع خارپشتش قاقم است
هيزم عطار عود است از سخن
وز عمل در بند چوبى هيزم است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید