غزل شماره ۷۵

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
سر عشقت مشکلى بس مشکل است
حيرت جان است و سوداى دل است
عقل تا بوى مى عشق تو يافت
دايما ديوانه اى لايعقل است
بر اميد روى تو در کوى تو
پاى عاشق تا به زانو در گل است
منزل اندر هر دو عالم کى کند
هر که را در کوى عشقت منزل است
هست عاشق ليک هم بر خويشتن
هر که از عشق تو يک دم غافل است
گفته اى حاصل چه دارى از غمم
مى به نتوان گفت آنچم حاصل است
تا دلم در دام عشقت اوفتاد
در ميان خون چو مرغى بسمل است
معطلى مطلق تويى در ملک عشق
هر دو عالم دست هاى سايل است
تا گشادى بر دل عطار دست
بر دل عطار بندى مشکل است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید