غزل شماره ۳۲

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
عاشقى و بى نوايى کار ماست
کار کار ماست چون او يار ماست
تا بود عشقت ميان جان ما
جان ما در پيش ما ايثار ماست
جان مازان است جان کو جان جان است
جان ما بى فخر عشقش عار ماست
عشق او آسان همى پنداشتم
سد ما در راه ما پندار ماست
کار ما چون شد ز دست ما کنون
هرچه درد و دردى است آن کار ماست
بوده عمرى در ميان اهل دين
وين زمان تسبيح ما زنار ماست
چون به مسجد يک زمان حاضر نه ايم
نيست اين مسجد که اين خمار ماست
کيست چون عطار در خمار عشق
کين زمان در درد دردى خوار ماست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید