غزل شماره ۲۶

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
آن نه روى است ماه دو هفته است
وان نه قد است سرو برفته است
پيش ماه دو هفته رخ تو
ماه و خورشيد طفل يک هفته است
ذره اى عشق آفتاب رخش
همه دلها به جان پذيرفته است
نرگس اوست اى عجب بيمار
دل عشاق درد بگرفته است
هر کجا صف کشيده مژه او
فتنه بيدار و عافيت خفته است
از دهانش که هست معدومى
نيست عالم تهى پر آشفته است
به دهانش خوش آمد است محال
هر که حرفى از آن دهان گفته است
در دهانش که هست سى و دو در
در پس يک عقيق ناسفته است
مى نبينى دهانش اگر بينى
کاشکار است آنکه بنهفته است
تا درافشان شد از دهانش فريد
بر سر طاق عالمش جفته است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید