غزل شماره ۲۴

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دولت عاشقان هواى تو است
راحت طالبان بلاى تو است
کيمياى سعادت دو جهان
گرد خاک در سراى تو است
ناف آهو شود دهان کسى
که درو وصف کبرياى تو است
سرمه ديده ها بود خاکى
که گذرگاه آشناى تو است
ملک عالم به هيچ نشمارد
آنکه در کوى تو گداى تو است
به سحر ناز عاشقان با تو
از سر لطف دلگشاى تو است
آنچه از ملک جاودان بيش است
عاشقان را در سراى تو است
آنچه از سيرت ملوک به است
خاک کوى فلک نماى تو است
از بلا هر کسى گريزان است
اين رهى طالب بلاى تو است
گر رضاى تو در بلاى من است
جان من بسته رضاى تو است
من ندانم ثناى تو به سزا
وصف تو لايق ثناى تو است
اين تکاپوى و گفت و گوى فريد
همه در جستن عطاى تو است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید