غزل شماره ۳

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى به عالم کرده پيدا راز پنهان مرا
من کيم کز چون تويى بويى رسد جان مرا
جان و دل پر درد دارم هم تو در من مى نگر
چون تو پيدا کرده اى اين راز پنهان مرا
ز آرزوى روى تو در خون گرفتم روى از آنک
نيست جز روى تو درمان چشم گريان مرا
گرچه از سرپاى کردم چون قلم در راه عشق
پا و سر پيدا نيامد اين بيابان مرا
گر اميد وصل تو در پى نباشد رهبرم
تا ابد ره درکشد وادى هجران مرا
چون تو مى دانى که درمان من سرگشته چيست
دردم از حد شد چه مى سازى تو درمان مرا
جان عطار از پريشانى است همچون زلف تو
جمع کن بر روى خود جان پريشان مرا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید