شماره ۹١٢: چون نئى سر گشته چوگان چو گوى

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چون نئى سر گشته چوگان چو گوى
رو بترک گوى سر گردان بگوى
گوى چون با زخم چوگانش سريست
بوک چوگان سر فرود آرد بگوى
تشنگان را بر کنار جو ببين
کشتگانرا در ميان خون بجوى
عارفان در وجد و ما در هاى هاى
مطربان در شور و ما در هاى و هوى
تشنه خمخانه باشد جان من
کوزه گر چون از گلم سازد سبوى
گر شوم خاک رهت کو راه آن
ور نهم رو بر درت کو آب روى
شايد ار بر چشمها جايت کنند
زانکه گل خوشتر بود بر طرف جوى
با رخت خورشيد تابان گو متاب
با قدت سرو خرامان گو مروى
دل که بر خاک درت گم کرده ام
مى برم در زلف مشکين تو بوى
گر ترا با موى مى باشد سرى
فرق نبود موئى از من تا بموى
با لبت خواجو ز آب زندگى
گر نشويد دست دست از وى بشوى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید