شماره ۹٠٣: اى دل اگر ديو نئى ملک سليمان چکنى

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى دل اگر ديو نئى ملک سليمان چکنى
با رخ آن جان جهان آرزوى جان چکنى
آن گل رخسار نگر نام گلستان چه برى
وان قد و رفتار نگر سرو خرامان چکنى
باده خور و شاد بزى انده گيتى چه خورى
حکمت يونان به طلب ملکت يونان چکنى
از سر هستى بگذر از سر مستى چه روى
دست بدار از سر و زر اين همه دستان چکنى
در گذر از ظلمت دل غرق سياهى چه شوى
واب خور از مشرب جان چشمه حيوان چکنى
بى سببى ترک من اى ترک پريرخ چه دهى
بى گنهى قصد من اى خسرو خوبان چکنى
عارض گلگون بنما دم ز گلستان چه زنى
سنبل مشکين بگشا دسته ريحان چکنى
گر نزنى بر صف دل خنجر مژگان چه کشى
ور نشوى قلب شکن بر سر ميدان چکنى
کوى تو شد قبله جان روى به بطحا چه نهى
روى تو شد کعبه دل قطع بيابان چکنى
گر تو نئى رنج روان خون ضعيفان چه خورى
ور تو نئى گنج روان در دل ويران چکنى
چون همه جمعيت من در سر سوداى تو شد
کار دلم همچو سر زلف پريشان چکنى
خيز و در ميکده زن خيمه بصحرا چه زنى
نغمه خواجو بشنو مرغ خوش الحان چکنى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید