شماره ۹٠١: مگر بديده مجنون نظر کنى ورنى

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مگر بديده مجنون نظر کنى ورنى
چگونه در نظر آيد جمال طلعت ليلى
حديث حسنت و ادراک هر کسى بحقيقت
جمال يوسف مصريست پيش ديده اعمى
مقيم طور محبت ز شوق باز نداند
شعاع آتش مهر از فروغ نور تجلى
کمال معجزه حسن بين که غايت سحرست
شکنج زلف چو ثعبان نهاده بر کف موسى
حکايتيست ز حسنت جمال لعبت چينى
نمونه ئيست ز نقشت نگارخانه مانى
رخ منور و خال سياهت آتش و هندو
خط معنبر و زلف کژت زمرد و افعى
کجا بصورت و معنى بچشم عقل درآئى
که هست حسن و جمالت وراى صورت و معنى
چو حسن منظر و بالاى دلفريب تو بينند
که التفات نمايد بحور و جنت و طوبى
بجام باده صافى بشوى جامه صوفى
چرا که باده نشاند غبار توبه و تقوى
چو چشم مست تو فتوى دهد که باده حلالست
بريز خون صراحى چه حاجتست بفتوى
بياد لعل تو خواجو چو در محاوره آيد
کند بمنطق شيرين بيان معجز عيسى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید