شماره ۸۸٥٣: بخوبى چو يار من نباشد يارى

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بخوبى چو يار من نباشد يارى
نگارى مهوشى بتى عيارى
چو رويش کو لاله ئى چو قدش سروى
چو خالش کو مهره ئى چو زلفش مارى
شب زلفش بر قمر نهد زنجيرى
خط سبزش گرد گل کشد پرگارى
شکار افکن آهويش خدنگ اندازى
سمن سا هندويش پريشان کارى
ز زلفش در هر سرى بود سودائى
ز چشمش در هر طرف بود بيمارى
اگر بارى از غمم ندارد بر دل
دلم بارى جز غمش ندارد بارى
بدلدارى کردنش نباشد ميلى
ولى جز دل بردنش نباشد کارى
گر انکارم مى کنند کو بيدينست
نباشد جز با بتان مرا اقرارى
چو خواجو خواهم که جان برو فشانم
وليکن جان را کجا بود مقدارى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید