شماره ۸۸٥١: اى دلم بسته ز زلف سيهت زنارى

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى دلم بسته ز زلف سيهت زنارى
نافه مشک تتار از سر زلفت تارى
خط مشکين تو از غاليه بر صفحه ماه
گرد آن نقطه موهوم کشد پرگارى
بر گل عارضت آن خال سياه افتادست
همچو زنگى بچه ئى بر طرف گلزارى
گر کسى برخورد از لعل لبت اولى من
ور دل از دست رود در سر زلفت بارى
کار زلف سيهت گر بدلم در بندست
سهل باشد اگرش زين بگشايد کارى
دلم آن طره هندو بسيه کارى برد
چون فتادم من بيدل به چنان طرارى
نرگس مست تو گر باده چنين پيمايد
نيست ممکن که ز مجلس برود هشيارى
گرهى از شکن زلف چليپا بگشاى
تا بهر موى ببندم پس ازين زنارى
ظاهر آنست که ضايع گذرد عمر عزيز
مگر آن دم که برآرى نفسى با يارى
ميل خاطر بگلستان نکشد خواجو را
اگرش دست دهد طلعت گلرخسارى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید