شماره ۸۸٢٩: ز زلف و روى تو خواهم شبى و مهتابى

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ز زلف و روى تو خواهم شبى و مهتابى
که با لب تو حکايت کنم ز هر بابى
خيال روى تو چون جز بخواب نتوان ديد
شب فراق دريغا اگر بود خوابى
کنونکه تشنه بمرديم و جان بحلق رسيد
براه باديه ما را که مى دهد آبى
هنوز تشنه آن لعل آبدار توام
ز چشمم ار چه ز سر برگذشت سيلابى
اگر چه پيش کسانى خلاف امکانست
که تشنه جان بلب آرد ميان غرقابى
معينست کزين ورطه جان برون نبرم
که نيست بحر غمم را بديده پايابى
ز شوق نرگس مستت خطيب جامع شهر
چو چشم شوخ تو مستست پيش محرابى
رموز حالت مجذوب را چه کشف کند
کسى که او متعلق نشد بقلابى
بيا که خون دل از سر گذشت خواجو را
مگر بدست کند از لب تو عنابى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید