اى چشم مى پرستت آشوب چشم بندان
وى زلف پر شکستت زنجير پاى بندان
مهپوش شب نمايت شام سحرنشينان
ياقوت جان فزايت کام نيازمندان
رويت بدل فروزى خورشيد بت پرستان
زلفت بدستگيرى اوميد مستمندان
از شام روز پوشت سرگشته تيره روزان
وز نقش دلفريبت آشفته نقش بندان
آهوى نيمه مستت صياد شيرگيران
هندوى بت پرستت زنار هوشمندان
کفرت ز راه تحقيق ايمان پاک دينان
دردت ز روى تعيين درمان دردمندان
خواجو جفاى دشمن تا کى کند تحمل
مپسند بروى آخر غوغاى ناپسندان