شماره ٧١٢: درد دل خويش با که گويم

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
درد دل خويش با که گويم
داد دل خويش از که جويم
چون چهره بخون ديده شستم
دست از دل خسته چون نشويم
کر گشت فلک ز هاى هايم
پرگشت جهان ز هاى و هويم
دادم بهواى روى او دل
تا ديده چه آورد برويم
از ناله نحيف تر ز نالم
وز مويه ضعيف تر ز مويم
تا چند ز دور چرخ نالم
تا کى ز غم زمانه مويم
با تست مقيم گفت و گويم
وز تست مدام جست و جويم
از حسن تو هيچ کم نگردد
گر زانکه نظر کنى بسويم
بگذار که شکرت ببوسم
پيش آى که عنبرت ببويم
تا چند زنى مرا بچوگان
آخر نه من شکسته گويم
در کوزه چو مى نماند خواجو
يک کاسه بياور از سبويم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید