شماره ٧٠٤: اکنون که از بهشت نشان مى دهد نسيم

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اکنون که از بهشت نشان مى دهد نسيم
بنشان غبار ما به نم ساغر اى نديم
انفاس دوستان دمد از باد بوستان
در موسمى چنين که روان پرورد نسيم
نام نعيم خلد مبر زانکه در بهشت
نبود وراى وصل بهشتى رخان نعيم
آن درد نيست بردل ريشم که تا بحشر
امکان آن بود که علاجش کند حکيم
وصلم مده بياد که اهل جحيم را
انديشه بهشت عذابى بود اليم
ما را اميد رحمت و بيم عذاب نيست
کازاد گشته ايم ز بند اميد و بيم
از ما عنان مکش که خلاف کرم بود
گر زانکه از گدا متنفر بود کريم
ما در ازل حديث تو تکرار کرده ايم
آرى حديث دوست کلامى بود قديم
شيرين اگر بخرگه خسرو کند مقام
فرهاد در محبت شيرين بود مقيم
خواجو ز سيم اشک مکن يک زمان کنار
باشد که وصل دوست ميسر شود بسيم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید