شماره ٦٨٩: ما دلى ايثار او کرديم و جانى يافتيم

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ما دلى ايثار او کرديم و جانى يافتيم
گوهرى در پايش افکنديم و کانى يافتيم
چون نظر کرديم در بستان بياد قامتش
راستى را از سهى سروى روانى يافتيم
با خيال عارض گلرنگ و قد سرکشش
بر سر هر شاخ عرعر گلستانى يافتيم
گر چه چون عنقا به قاف عشق کرديم آشيان
مرغ دلرا هر نفس در آشيانى يافتيم
ترک عالم گير و عالمگير شو زيرا که ما
هر زمانى خويشتن را در مکانى يافتيم
در جهان بى نشانى تا نياورديم روى
ظن مبر کز آن بت مه رو نشانى يافتيم
سالها کرديم قطع وادى عشقش وليک
تا نپندارى که اين ره را کرانى يافتيم
ما نه از چشم گران خواب تو بيماريم و بس
زانکه در هر گوشه از وى ناتوانى يافتيم
در گلستان غم عشق تو از خوناب چشم
هر گياهى را که ديديم ارغوانى يافتيم
چون بياد تيغ مژگان تو بگشوديم چشم
هر سو مو بر تن خواجو سنانى يافتيم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید