شماره ٦٤٢: گر مى کشندم ور مى کشندم

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گر مى کشندم ور مى کشندم
گردن نهادم چون پاى بندم
گفتم ز قيدش يابم رهائى
ليکن چو آهو سر در کمندم
سرو بلندم وقتى در آيد
کز در درآيد بخت بلندم
بر چشم پرخون چون ابر گريم
بر دور گردون چون برق خندم
پند لبيبان کى کار بندم
زيرا که سودى نبود ز پندم
جور تو سهلست ار مى پسندى
ليکن ز دشمن نايد پسندم
گر خون برآنى کز من برانى
از زخم تيغت نبود گزندم
صورت نبندم مثل تو در چين
زيرا که مثلت صورت نبندم
گفتى که خواجو در درد ميرد
آرى چه درمان چون دردمندم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید