شماره ٦٢٢: سلامى به جانان فرستاده ام

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
سلامى به جانان فرستاده ام
به آرام دل جان فرستاده ام
زهى شوخ چشمى که من کرده ام
که جان را بجانان فرستاده ام
شکسته گياهى من خشک مغز
بگلزار رضوان فرستاده ام
تو اين بى حيائى نگر کز هوا
سوى بحر باران فرستاده ام
مرا شرم بادا که پاى ملخ
بنزد سليمان فرستاده ام
به تحفه کهن زنگى مست را
به اردوى خاقان فرستاده ام
عصا پاره ئى از کف عاصئى
بموسى عمران فرستاده ام
غبارى فرو رفته از آستان
بايوان کيوان فرستاده ام
ز سرچشمه پارگين قطره ئى
سوى آب حيوان فرستاده ام
کهن خرقه مفلسى ژنده پوش
بتشريف سلطان فرستاده ام
سخنهاى خواجو ز ديوانگى
يکايک بديوان فرستاده ام



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید