شماره ٦١٣: برآمد بانگ مرغ و نوبت بام

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
برآمد بانگ مرغ و نوبت بام
کنون وقت ميست و نوبت جام
چو کار پختگان بى باده خامست
بدست پختگان ده باده خام
بهر ايامى اين عشرت دهد دست
بگردان باده چون با دست ايام
لبش خواهى بناکامى رضا ده
که کس را بر نيايد زان دهان کام
من شوريده را معذور داريد
که برآتش نشايد کردن آرام
دلم کى در فراق آرام گيرد
بود آرام دل وصل دلارام
منم دور از تو همچون مرغ وحشى
ببوى دانه ئى افتاده در دام
ز سرمستى برون از روى و مويت
نه از صبح آگهى دارم نه از شام
قلم در کش چو بينى نام خواجو
که نبود عاشق شوريده را نام



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید