شماره ٦٠٠: اى غم عشق تو آتش زده در خرمن دل

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى غم عشق تو آتش زده در خرمن دل
وآتش هجر جگر سوز تو دود افکن دل
چشمه نوش گهر پوش لبت چشمه جان
حلقه زلف شکن بر شکنت معدن دل
گر کنى قصد دلم دست من و دامن تو
ور کند ترک تو دل دست من و دامن دل
جانم از دست دل ار غرقه خون جگرست
خون جان من دلسوخته در گردن دل
پرتو روى تو شد شمع شبستان دلم
تا شبستان سر زلف تو شد مسکن دل
بده آن آب چو آتش که بجوش آمده است
ز آتش روى دل افروز تو خون در تن دل
چاره با ناوک چشمت سپر انداختنست
ورنه تير مژه ات بگذرد از جوشن دل
دل شيدا همه پيرامن سودا گردد
و اهل دلرا غم سوداى تو پيرامن دل
آتشى در دل خواجوست که از شعله اوست
دود آهى که برون مى رود از روزن دل



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید