شماره ٥٨٤: ديدم از دور بتى کاکلکش مشکينک

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ديدم از دور بتى کاکلکش مشکينک
دهنش تنگک و چون تنگ شکر شيرينک
لبک لعل روان پرور کش جان بخشک
سرک زلفک عنبر شکنش مشکينک
در سخن لعلک در پوشک اودر پاشک
بر سمن سنبل پرچينک او پرچينک
چشمکش همچو دل ريشک من بيمارک
دستکان کرده بخون دلکم رنگينک
هست مرجان مرا قوت ز مرجانک او
اى دريغا که نبودى دلکش سنگينک
نرگسش مستک و عاشق کشک و خونخوارک
سنبلش پستک و شوريد گک و پرچينک
زلفکش دلکشک و غمزه ککش دلدوزک
برکش ناز کک و ساعد کش سيمينک
گفتمش در غم عشقت دل خواجو خونشد
بيش از اين چند بگو صبر کند مسکينک
رفت در خنده و شيرين لبک از هم بگشود
گفت داروى دل و مرهم جانش اينک



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید