شماره ٥٤٨: گلزار جنتست رخ حور پيکرش

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گلزار جنتست رخ حور پيکرش
و آرامگاه روح لب روح پرورش
سرو سهى که در چمن آزاديش کنند
آزاد کرده قد همچون صنوبرش
باد بهار نکهتى از شاخ سنبلش
و آب حيات قطره ئى از حوض کوثرش
شکر حکايتى ز دو لعل شکر وشش
عنبر شمامه ئى ز دو زلف معنبرش
تاراج گشته صبر ز جادوى دلکشش
زنار بسته عقل ز هندوى کافرش
خطى ز مشک سوده در اثبات دلبرى
وجهى نوشته بر ورق روى چون خورش
يانى مگر که خازن سلطان نيکوئى
قفلى زمردين زده بر درج گوهرش
زانرو که زلف سرزده سر بر خطش نهاد
معلوم مى شود که چه سوداست در سرش
گر خون چکد ز گفته خواجو عجب مدار
کز درد عشق غرقه خونست دفترش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید