شماره ٥١٣: برگير دل ز ملک جهان و جهان بگير

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
برگير دل ز ملک جهان و جهان بگير
و آرام دل ز جان طلب و ترک جان بگير
چون ما بترک گلشن و بستان گرفته ايم
گو باغبان بيا ودر بوستان بگير
پير مغان گرت بخرابات ره دهد
قربان او ز جان شو و کيش مغان بگير
از عقل پير درگذر و جام مى بخواه
وانگه بيا و دامن بخت جوان بگير
اکنون که در چمن گل سورى عروس گشت
از دست گلرخان مى چون ارغوان بگير
گر وعده ات بملکت نوشيروان دهند
بگذر ز وعده و مى نوشين روان بگير
يا چون ميان يار ز هستى کنار کن
يا ترک آن پريرخ لاغر ميان بگير
اى ساربان چو طاقت ره رفتنم نماند
چون اشک من بيا و ره کاروان بگير
خواجو اگر چنانکه جهانگيريت هواست
برگير دل ز ملک جهان و جهان بگير



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید