شماره ٤٩٥: منم ز مهر رخت روى کرده در ديوار

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
منم ز مهر رخت روى کرده در ديوار
چو سايه بر رهت افتاده زير ديوار
نديم و همدمم از صبح تا بشب ناله
قرين و محرمم از شام تا سحر ديوار
ز بسکه روى بديوار محنت آوردم
جدا نمى شودم يکدم از نظر ديوار
کدام يار که او روى ما نگهدارد
چو آب ديده گوهرفشان مگر ديوار
کسى که روى بديوار غم نياوردى
کنون ز مهر تو آورد روى در ديوار
بسا که راه نشينان پاى ديوارت
کنند غرقه به خونابه جگر ديوار
چو زير بام تو آيند خستگان فراق
به آب ديده بشويند سربسر ديوار
حديث صورت خوبان چنين مکن خواجو
که پيش صورت او صورتند بر ديوار



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید