شماره ٤٥٦: گلى به رنگ تو از غنچه بر نمى آيد

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گلى به رنگ تو از غنچه بر نمى آيد
بتى بنقش تو از چين بدر نمى آيد
مرا نپرسى و گويند دشمنان که چرا
ز پا فتادى و عمرت بسر نمى آيد
چه جرم کردم و از من چه در وجود آمد
که يادت از من خسته جگر نمى آيد
شدم خيالى و در هر طرف که مى نگرم
بجز خيال توام در نظر نمى آيد
بيار باده گلگون که صبحدم ز خمار
سرم چو نرگس مخمور بر نمى آيد
بجز مشاهده دوستان نبايد ديد
چرا که ديده بکارى دگر نمى آيد
که آورد خبرى زان به خشم رفته ما
که مدتيست که از وى خبر نمى آيد
ز کوهم اين عجب آيد ز حسرت فرهاد
که سيل خون دلش در کمر نمى آيد
به اشک و چهره خواجو کى التفات کند
کسى که در نظرش سيم و زر نمى آيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید