شماره ٤٥١: بلبل دلشده از گل به چه رو باز آيد

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بلبل دلشده از گل به چه رو باز آيد
که دلش هر نفس از شوق بپرواز آيد
آنکه بگذشت و مرا در غم هجران بگذاشت
باز نايد وگر آيد ز سر ناز آيد
همدمى کو که برو عرضه کنم قصه شوق
هم دل خسته مگر محرم اين راز آيد
از سر کوى تو هر مرغ که پرواز کند
جان من نعره زنان پيش رهش باز آيد
هر نسيمى که از آن خطه نيايد با دست
خنک آن باد که از جانب شيراز آيد
ما دگر در دهن خلق فتاديم وليک
چاره نبود زر اگر در دهن گاز آيد
لاله رخساره بخون شويد و سيراب شود
سرو کوتاه کند دست و سرافراز آيد
بلبلى را که بود برگ گلش در دم صبح
بجز از ناله شبگير که دمساز آيد
گر سگ کوى تو بر خاک من آواز دهد
جان من با سگ کوى تو بآواز آيد
ور چو چنگم بزنى عين نوازش باشد
ساز بى ضرب محالست که بر ساز آيد
بلبل دلشده گلبانگ زند خواجو را
که درين فصل کسى از گل و مى باز آيد ؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید