شماره ٤٤٥: هرکه با نرگس سرمست تو در کار آيد

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هرکه با نرگس سرمست تو در کار آيد
روز وشب معتکف خانه خمار آيد
صوفى از زلف تو گر يک سر مودر يابد
خرقه بفروشد و در حلقه زنار آيد
تو مپندار که از غايت زيبائى و لطف
نقش روى تو در آئينه پندار آيد
هر گره کز شکن زلف کژت بگشايند
زو همه ناله دلهاى گرفتار آيد
گر دم از دانه خال تو زند مشک فروش
سالها زو نفس نافه تاتار آيد
زلف سرگشته اگر سر ز خطت برگيرد
همچو بخت من شوريده نگونسار آيد
من اگر در نظر خلق نيايم سهلست
مست کى در نظر مردم هشيار آيد
عيب بلبل نتوان کردن اگر فصل بهار
نرگست بيند و سرمست به گلزار
يوسف مصرى ما را چو ببازار برند
اى بسا جان عزيزش که خريدار آيد
ذره ئى بيش نبيند ز من سوخته دل
آفتاب من اگر بر سر ديوار آيد
همچو خواجو نشود از مى و مستى بيکار
هر که با نرگس سرمست تو در کار آيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید